پیامد ‏های تجمل گرایی در قرون اخیر در ایران

الف: تجمل گرایی باعث سقوط ایران توسط شاهان قاجار
تجمل‏ گرایی شاهان قاجار در عصر اخیر، باعث سقوط کشور ایران شد. به طوری که بخاطر تجمل و خوش گذرانی هر روز امتیازی به اجانب می‏ دادند و با آبرو و حیثیت مردم مسلمان ایران بازی می‏ کردند و جسم ایران عزیز را تکه تکه کرده و به دست دشمن سپردند.

جای تاسف این جاست که علاوه بر جدا شدن قسمتی از ایران روسیه در «عهدنامه ترکمان چای» مبلغ ده کرور هم (مبلغ پنج میلیون تومان) به عنوان غرامت جنگی گرفت. فتحعلی شاه شش کرور را از خزانه پرداخت و برای پرداخت دو کرور دیگر «عباس میرزا» عاقد قرار داد سخت به زحمت افتاد دولت انگلستان هم از احتیاج ایران استفاده کرد و با پرداخت مبلغ دویست هزار تومان دو مادّه از پیمانی را که در سال ۱۲۲۹ با ایران بسته بود. و طبق آن مجبور بود در جنگ ایران با دول اروپایی به کمک ایران بشتابد خرید و الغاء کرد. دو کرور دیگر بر ذمه ایران باقی ماند که در جریان قتل «گریبایدوف» که ایران هیئت حسن نیتی برای عذر خواهی به دربار روس اعزام داشت،! امپراطور روسیه یک کرور از آن را به «خسرو میرزا» رئیس هیئت بخشید و برای تادیه یک کرور دیگر هم پنج سال مهلت داد. (1)

عهدنامه گلستان و امتیاز حکومت بر خلیج فارس به بهانه برده فروشی و دادن امتیاز گمرگ و معادن و امثال اینها که هر کدام نیاز به توضیح مفصل دارند، در جای خود قابل تحلیل و تفکر است که تجمل انسان را به کجاها می‏ کشاند. پادشاهی که ادعای حکومت و بزرگی بر کشور دارد اما غلام اجنبی شده به قول خود شاه، شمال می‏ خواهند بروند روس اجازه نمی‏ دهد. به جنوب کشور می‏ خواهند بروند انگلیس اجازه نمی ‏دهد. این چه پادشاهی است!؟
 
ب: تجمل گرایی باعث اسیر و وابسته شدن ملت ایران
این اعمال زشت زمامداران ایران باعث شد کم‏ کم زنجیره ای اسارت و وابستگی به دست و پای مردم شریف ایران زده شود. زمانی که امیر کبیر، آن مرد میهن پرست، زمام امور کشور را به دست گرفت وارث خزانه‏ ای خالی و کسر بودجه و تعهدهای سنگین بود که به ایران تحمیل شده بود. «میرزا یوسف مستوفی الممالک آشتیانی» وزیر مالیه که مامور رسیدگی به امور مالی شده بود، پس از بررسی گزارش داد که «خزانه کشور دچار ده میلیون ریال کمبود بودجه است» (2) در صورتی که اصل بودجه از بیست میلیون ریال تجاوز نمی‏ کرده است.

و در عصر اخیر، رضا خان وقتی برای دیدار به ترکیه رفت و زرق و برق آن جا را دیده به فکر تقلید و ترقی افتاد و تحت تأثیر حکومت «آتاترک» قرار گرفت که به قول حضرت امام که فرمود: من مجسمه آتاترک را در ترکیه دیدم که یک دستش به طرف غرب بود می‏ گفتند این نشانه این است که همه چیز در غرب است. اما رضا خان فقط تجمل پرستی غرب را آورد که عامل وابستگی و انهدام فرهنگ خودی بود و می‏ رفت که قانون اسلام به دست فراموشی سپرده شود و فرهنگ ایران چهره عوض کند که خداوند به دست مرد توانایی از سلاله پیامبر عظیم‏الشأن اسلام، مردم و کشور ایران را نجات داد. مطالبی که ذکر شد، در واقع قابل تحلیل و تفکر می‏ باشد تا مایه عبرت گردد و تاریخ دوباره تکرار نشود.
 

تجمل گرایی زمینه سقوط فرهنگ یک ملت

زمانی که استعمار گران برای شروع کار در ایران دست به کار شدند تا زمینه‏ های سقوط ملت ایران و انهدام فرهنگ ایرانی را فراهم کنند از ترویج تجمل شروع کردند.

بنابر نقل سالمندان بزرگوار، برای اولین بار که یهود می‏ خواست مجری این طرح باشد، به وسیله رایج کردن لباس‏ها و وسایل تجملی در ایران شروع به کار کرد. به این صورت که لباس‏های کهنه مردم را می‏ خریدند و به جای آن‏ها ظرف زیبای چینی و پارچه ‏های فاستونی می‏ دادند که تا آن زمان مردم پارچه‏ های دست بافت خودشان را می‏ پوشیدند. وقتی به سراغ کاسب و بازاری می‏ رفتند و می‏ گفتند ما پارچه‏ های فاستونی (کت و شلواری) خوب به شما می‏ دهیم، مردم کاسب در جواب می‏ گفتند: ما قدرت خرید پارچه‏ هایش ما را نداریم. می‏ گفتند (یهود): ما از شما پول نمی‏ خواهیم. در عوض پول، شما می‏ توانید گندم به ما بدهید و اگر جواب می‏ شنیدند که گندم هم نداریم، باید صبر کنید به موقع رسیدن محصول، قبول می‏ کردند که اشکالی ندارد شما هر وقت توانستید گندم به ما بدهید.

کشوری که زمانی گندم صادر می‏ کرد، حالا وارد کننده گندم از خارج می ‏باشد.

زمانی برای خرید گندم ایران منت ایران را می‏ کشیدند و از راه عطوفت و مهربانی واردشده بودند. اما حالا چه؟ از آن جا که دشمنان ایران راه وابستگی را از طریق رایج کردن تجمل تجربه کرده ‏اند، بار دیگر در عصر حاضر این نقشه را به کار گرفته‏ اند و جدی هم عمل می‏ کنند تا نیروی جوان و سرمایه‏ های عظیم کشور را مشغول مدپرستی و تجمل گرایی بکنند. با این تفاوت که این‏ بار تبلیغ می‏ کنند که جنس خارجی بهتر است (حتی نام و نشان خارجی). با کمال تأسف بر روی لباس‏ها و وسایل زندگی مسلمانان مارک و خط‏ های خارجی زیاد دیده می‏ شود. که در مواردی (تقریبا زیاد) پیام‏های زشت اخلاقی و شهوانی بر آنها نقش بسته است که علاوه بر تحریک کنندگی غرایز جنسی جوانان و گمراه کردن آنها، جوانان عزیز را از درس و فعالیت نیز باز می‏ دارد و آرامش روحی آنها را به هم می‏ ریزد.
 

خانواده، اولین گام تجمل گرایی

اولین گام این سقوط، اول در خانواده برداشته می‏ شود و این تخریب فرهنگ به دست بزرگان خانواده صورت می‏ گیرد، چرا که در هنگام خرید توجه ندارند که سرمایه کشور و دست رنج خود را در نهایت به جیب چه کسانی می‏ ریزند و در مقابل خواسته ‏های سطحی و زودگذر فرزندان خود، زود تسلیم می‏ شوند، در حالی که اگر با فرزندان عزیز خودشان با منطق برخورد کنند و آنها را از واقعیت ‏ها آگاه کنند مسلماً فرزندان فهیم ایران زمین خود حاضر نخواهند شد لباسی را که غرب و صهیونیسم (آمریکا) و) اسرائیل) باصدای بلند فریاد بزنند: مرگ بر….. در چنین شرایطی، این شعارها اثر چندانی نخواهد داشت و ریش خند آنها را هم به دنبال خواهد داشت.

مردم هندوستان زمانی که می‏ خواستند از استعمار انگلیس سر پیچی کنند و خود را آزاد کنند به دستور رهبران شان همه مردم (به جز اندک) پوشیدن و استفاده از وسایل خارجی انگلیسی را بر خودشان تحریم کردند، حتی مدتها مردم هندوستان در غذای خود از نمک استفاده نکردند، زیرا امتیاز نمک کشورشان به دست استعمار بود و دچار بیماری شدند. (3)
 
اگر این نقاب مرغوبیت جنس خارجی و یا استحکام آن به کنار زده شود، چهره کریه وابستگی و ذلت و پوچی و انهدام فرهنگ ایرانی در پشت آن به چشم می‏ خورد.
 

تجمل گرایی عامل سقوط یک قوم و یک ملت

هر گاه جامعه ‏ای یا افرادی، از درون به وسیله موریانه تجمل گرایی بپوسد، هر کس می‏ تواند با یک ضربه کوچک او را نقش بر زمین کند. اگر مردم انقلابی دیروز و نسل آگاه امروز سلاح ایمان و هشیاری انقلابی خودشان را بر زمین بگذارند و پایبند اصول انقلاب خود نباشند، ارزش‏های اسلامی و انقلابی جای خود را به ارزش‏های مادی خواهدسپرد و بیم آن می‏ رود که مردم مجاهد و انقلابی ایران، خود در فرهنگ اجانب جذب و هضم گردند که در این صورت فاقد هر گونه اراده برای آبادانی و شکوفا کردن استعدادهای غنی کشور و مردم خود خواهد شد.

هیتلر می‏ گوید: اگر آلمان بدون دفاع ماند، به خاطر اسلحه نبود. او فاقد اراده لازم برای دفاع بود. اگر من به دست راستی‏ ها می‏گفتم غفلت شما باعث شد که یهودیان توانستند در سال ۱۹۱۸ قدرت را به دست گیرند، برای حل این مشکل نباید پرسید: چگونه اسلحه بسازیم؟ بلکه باید گفت باچه تدبیری می‏ توان ملت را از لحاظ اراده تا جایی بالا برد که بتواند اسلحه به دست بگیرد. وقتی چنین احساسی در قلبی به وجود آمد، اراده‏ اش خواهد توانست هزاران راه برای به دست آوردن اسلحه خلق کنند. ده قبضه هفت تیر دست یک مرد بی غیرت (بی‏اراده) بدهید نمی‏ تواند یک گلوله خالی کند. این اسلحه از یک چماق که به دست مرد شجاعی داده‏ اید کم ارزش‏تر است. (4)

نسل عزیز جوان با توجه به طرز فکر هیتلر که یک رجل سیاسی می‏ باشد، باید دقت کنند و بیدار شوند که مردم ایران با اراده آهنین و با دست خالی به قول (هیتلر) با چماق به نبرد طاغوت و سلطه گران رفتند. اگر غرق در تجملات بودند که فرصت توجه به مسائل سیاسی آن روز را نداشتند.

گرچه نسل حاضر در صحنه مبارزاتی انقلاب اسلامی حضور نداشتند به خاطر صغر سن یا هنوز به دنیا نیامده بودند اما با مایه گرفتن از والدین بزرگوار خود و مردان میادین نبرد آن روز، خود به انقلاب دیگر دست بزنند و حمله‏ های فرهنگی را دفع کنند و خودشان فرهنگ ساز جامعه خودشان باشند و دوباره نام ایران را در عرصه‏ های فرهنگی بین المللی بر سر زبان‏ها و محافل علمی فرهنگی زنده‏ تر کنند. هر چند قدم‏ های اول برداشته شده و جوانان گرانقدر، در مسابقات علمی افتخارات قابل توجهی کسب کرده‏ اند، اما نباید به آنها اکتفا شود و امید است جوانان دیگر به تأسی از آن عزیزان افتخار آفرین، در صدد افتخار آفرینی‏ های بسیاری باشند و خود را در مقابل ویروس تجمل گرایی و فنا شدن به دست آن واکسینه کنند.
 

پی نوشت ها:

(1) هاشمی رفسنجانی، اکبر، امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار، ص۲۴۸.
(2) هیتلر، آدولف، نبردمن، ج1، ص۶۸.
(3) سایت: https://fa.wikipedia.org، بخش: راهپیمایی نمک و نافرمانی مدنی.
(4) هیتلر، آدولف، همان، ص۲۳۷.